پسرک بازیگوش...!!!
سلام خدمت دوستای خوب خودم و حسام.
من امسالم باید به خاطر اینکه به حسام شیر میدادم روزه نمی گرفتم ولی از اونجایی که من حسام کوچولوم رو از 18 ماهگی از شیر گرفتم امسال روزه بهم واجب شد.
و چون خیلی قوای بدنی رو از دست میدم نمی تونم بیام اینجا.
تمام روز رو انگار میدونه توان ندارم باهام مدارا میکنه.اما نمیدونم چی میشه دقیقا وقت افطار میاد میشینه بغل من و کلی خورده فرمایشاش شروع میشه.
ننی بریم.ننی پاشو.ننی آبه.ننی بیسیت(بیسکوییت).ننی حموم.ننی.....
خوب از شیطونی ها و شیرین زبونی های پسرم هر چی بگم کم گفتم.
حسام من خیلی شیرین شده.بهش میگم مامان بیشتر از حسام کی رو دوست داره؟
میگه هیشی . یعنی هیچ کی.یا همون هیشکی.
بهش میگم پسر گلم،بزرگ شدی درساتو خوب بخون دکتر بشی باشه....میگه باشه.
پسر کوچولوم خیلی باهوشه.از وقتی خیلی کوچولوتر بود و یه چیزی رو میداد به من و باباش ما ازش تشکر می کردیم.پسرکم الان چیزی رو از دست ما میگیره میگه میسی یعنی مرسی.
مدل خوابیدن حسام اینطوریه که منو و حسام باید بریم تو اتاق خواب بعد باباش باید بیاد دنبالش بگه حساااااام بوس دادی؟
بعد حسام بدو بدو میپره رو تخت.باباشم میره و یه بوووس گنده میکنه لوپشو.بعد باید به هم علامت بدن.این طوری که کف دستشونو به هم میزنن و مثلا حسگر های دستشون میگه که آیا واقعا این حسامه و این باباش؟
این کارو از چند روزگی حسام انجام میدادن. بعد باباش باید بره بیرون از اتاق خواب تا من حسامو نخوابوندم نیاد تو.
حالا میریم بخوابیم داد میزنه بابووووووو.بوس.که یعنی بابا بیا منو بوسس کن.
بعد میگه علا.یعنی علامت بده.بعد میگه بووووووو.یعنی بسه دیگه خوابم میاد برو.باباش که داره میره بیرون میگه بابوووووووووووو.د و.daooooooo
یعنی در و ببند.
خلاصه این فسقلی کلی واسه خودش قانون و مقررات داره.
سر ساعت 2 و 30 دقیقه ی بعد از ظهر همیشه می خوابونمش و شبا هم 11 و نیم بود که الان شده 12.اگه سرم گرم کاری باشه راس همون ساعت میاد میگه ننی با.می فهمم خوابش میاد.
پسرم استقلال طلبه.دوست داره خودش بدون کمک ما و اینکه تو بیرون از خونه دستشو بگیریم راه بره.خودش غذا بخوره.خودش آب بخوره.
وقتی آب می خواد باید تو لیوان دسته دار که لیوان مخصوص داره بهش آب بدیم.و حتما هم دسته ی لیوان رو بدیم دست دارستش.
باید حتما شیرش رو رو تخت بخوره.
یه شب تو کوچمون عروسی بود.اتاق خواب ما سمت کوچه س.پذیرایی نه.
منم به حسام گفتم پسرم پاشو بریم تو پذیرایی و تو پذیرایی رخت خواب انداخته بودم.مگه میومد؟
میگفت باید رو تخت بخوابیم.فکر نکنید این چیزا برام سخته ها...نه اصلا.به نظر من خوبه.
دوست دارم اینکه هر کاری رو هر وقت دوست دره انجام نمی ده.البته تو سفر یا خونه ی فامیل اصلا اذیتم نمیکنه.که باید بریم رو تخت خودمون یا باید بریم رو میز خودم غذا بخورم.نه. اصلا.
پسرکم عاشق دایی کوچیکشه.میگن حلال زاده به دایی میره ها.شنیدید؟
وصف حال حسام و علیرضاس دیگه...
هر کاری علیرضا انجام بده پشت سرش حسام همون کارو انجام میده.
دیروز رفته بودیم خونه ی مامانم.علیرضا کیک می خورد.می رفت از مامانم کیک می گرفت میرفت رو مبل خودشو می چسبوند به علیرضا عین اون کیک می خورد.
علیرضا تو بازی جیغ میزد.اینم دنبال اون جیغ میزد و می رفت دنبال علیرضا.
من از وقتی ازدواج کردم تو یخچال خونمون یه کشو داره که اون مال منه.توش پر از لواشک و تمبر هندی و برگه های میوه و کاکائو و ... از این جور چیزاس.شوهرمم دست نمیزد به این کشو.
اما الان...
کشو فقط مال این فسقلیه.در یخچالو باز میکنه و میره سراغ کشوی خووووووودش.
میاد به من میگه ننی.پاشو.پاشو.
میریم پیش یخچال میگه باز.در یخچالو باز میکنم میگه بوووووووووو.یعنی دیگه کارت رو انجام دادی حالا برو بذار به کارم برسم.
تازگیا به فاطمه میگه باتته.
به ثنا هم که قبل میگفت دَ الان میگه حنا.
عاشق ترانه های :عسل خانم،ناری ناری،مجنون معین،حنای اندی،احساس قشنگ اندی،ملووووووووووووووووووودی،بعد از نسترن.
می خوام قطره ها و ویتامیناشو بدم بخوره باید بهش قول بدم که براش یکی از این ترانه ها رو میذارم.
شبا که باباش میاد خونه باید این ترانه ها رو بذاریم و منو و داود و حسام بیفتیم وسط و برقصیم.ههههههههههه
بعضی شبا با داود میره با ماشین دور میزنن.اگه من خسته باشم باهاشون نمیرم.یکی دیگه مثل دختر عموش یا عمو و پسر عموش میرن که نگهش دارن.
باهام بای بای میکنه و دو تا بوس هم واسم پرت میکنه و میره.دل منو میبره تا برگرده.
داود میگه تو شهر که دور میزنیم خوبه.ولی اگه ببینه داریم میریم تو کمربندی یا یه جاده ای که می دونه مقصد دوره شروع میکنه به غرغر و گریه که ای ننی.ننی.
یعنی چرا میریم یه جایی ننی رو نمیبریم.
بچم از الان هوای مامانشو داره قربونش برم.
وااااااااااااااای پسر گلم مرسی که اومدی تو زندگیمون.
مرسی که دنیای من و بابایی و کل اطرافیانمونو انقدر زیبا و خوش رنگ کردی.
مرسی که تمام شیرینی های دنیا رو با خودت آوردی تا طعم تلخی چیزی رو نفهمیم.
مرسی که مال ما شدی.
خدایا این لذت رو از هیچ کس دریغ نکن.
آمین.
خدایا شکرت.خدایا هزار هزار بار شکرت.