عاشق ماشین سنگین...
سلام به دوستای خوب و مهربون خودم و پسرم.
ما خیلی سرمون شلوغ بود این ماه.اتفاقات ناگواری برامون افتاد.که دوست ندارم راجع بهش تو وبلاگش بنویسم.
فقط همینو میگم یاد کسایی که دیگه بینمون نیستن بخیر.
خوب از پسرم بگم که خیلی خیلی شیطون شده.حسابی منو مشغول میکنه تو خونه.داد میزنه ننی....
عید غدیر اومد و رفت.و از اونجایی که شما کوچولوی من و بابایی سید هستید ما کلی مهمون داشتیم.
خیلی روز خوبی بود.برای سومین عید غدیر پیش ما بودی عسلم.
عاشق ماشینهای سنگینه.نمی دونم چرا انقدر علاقه داره.تو ماشین که میشینیم جایی بریم از اول که راه می افتیم شروع میکنه به گزارش و اسم هر چیزی که میبینه از درخت و خونه گرفته تا اسم ماشینا رو برای ما میگه.
مثلا میگه ننی تییلی(تریلی) اومبیسی(کمپرسی) ججییل(جرثقیل) نودیل(لودر) بانت(وانت) نیسان.پراید
ابوبوس(اتوبوس) نی نی بوس(مینی بوس)
از خونه که بیرون میره هم همه رو میبره سر کوچه که مغازه ی اسباب بازی فروشیه و میگه ماشین بیخر.
اینم چندتا از ماشینایی که رفته انتخاب کرده و باباش براش خریده
تریلی
لودر که من براش خریدم
کمپرسی که زن عموش خریده
برف روب که باباش خریده
جرثقیل که شوهر عمه ش حسین آقا کلی گشته و براش پیدا کرده و خریده واسش
لودر که باباش خریده
با این تفاسیر شما فکر میکنید حسام اون طور که من دوست دارم دکتر میشه یا راه و جاده سازی رو پیش میگیره؟؟؟؟؟
البته از این پسر جز این انتظار نمیره.
بابا که کلکسیون ماشین داشته باشه پسر هم از اون بدتر میشه.
اینم چند نمونه از ماشیناش
راستی گل پسرم دیگه تو دسشویی میره و کارش رو انجام میده.به همه هم میگه جیش دبال نه.(جیش تو شلوار نه)
جیش دسویی(جیش دسشویی)اوایل تا صبح پوشکش پر میشد.ولی الان دیگه تا صبح خشکه خشکه و ما دیگه پوشک نمی خریم واسه پسرم.
دیگه کم کم داره مرد میشه.امروز فردا باید به فکر زن باشیم واسش.الهی مامان دورت بگرده عزیزم.