محرم 92
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست ؟ / در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند / عشق در دست حسین بن علیست
حسام کوچولوی من امسال محرم خیلی بیشتر از سالای گذشته منتظر محرم بود.منتظر دسته های عزاداری.قبل از محرم زنگ زد به حسن بابا ازش خواست براش طبل و زنجیر بخره.
عاشق اوناس.دوست نداره کسی بهش دست بزنه.
دیشبم با باباش رفته وسط عزاداری و طبل زده تا سر چهارراهمون.
بعدم زنجیر زده.کیک خورده و برای خودش و من چایی گرفته آورده
خوب قربونش برم امام حسین.امسال نذر داشتیم.نذرمونو دادیم کسی که نذری میپخت به غذاش اضافه کرد.خدا ایشالله قبول کنه نذر همه رو
امسال علی عمو هم نذرشو داده بیرون دیگه تو خونه نذری نمیدن.آخه خونمون نزدیک خیابونه.خیلی شلوغ میشد.
حالا از اول محرم قول دادیم به حسام ظهر عاشورا با علیرضا بره دسته ببینه.
عاشق طبلای بزرگه
هر چه ترسیدم از آن، آن به سرم می آید
مشک سوراخ شد و کیست برم می آید؟
چشم پرخون شده را طاقت دیدن نبود
خون به همراهی اشک از بصرم می آید
علقمه پر شده از شیون یک بانویی
کیست او ذکر لبش " وا پسرم " می آید ؟
سخت باشد بدهم صورت او را تشخیص
چون کبودی رخش در نظرم می آید
فاطمه آمد و دستی که ندارم خیزم
اشک خجلت فقط از چشم ترم می آید
هر چه ترسیدم از آن آن به سرم می آید
ناله ی العطش اهل حرم می آید ..!!