اندر احوالات ما...
سلام سلام.من اومدم با کلی حرف
با کلی خاطره
از کجا شروع کنمممممم!!!!خودمم نمیدونم.اول اینو بگم که کلی اتفاقای خوب برامون افتاده مهمترینش اینکه پسرکم داره کم کم کسب علم میکنه و میخواد با سواد شه.بعلهههه آقا پسر تشریف میبرن پیش دبستانی
ما که خیلی خوشحالیم.انگار بچمون از الان دکتر شده.خخخ ما این چنین آدمهای ذوقی ای هستیم.از اونجا که خیلی حالمون خوبه و الان نمیدونم از کجای این یک سال غیبتم تو وبلاگ حسام خان بگم ترجیح میدم یه پست هردمبیلی بذارمو هر چی دم دستم بود بگم.پس اگه عکس بی ربط گذاشتم به روم نیارین
بعلهههه ایشونو که میشناسین.آقای دکتره دیگه
بچمون تو حیطه کاری تریلی و ماشین سنگین و لودر و اینا تانک و قطارم گنجوندن.
جونم براتون بگه الن 45 روز از سال تحصیلی میگذره و پسری استقبال ویژه ای از پیش دبستانیش میکنه
اینجا ستاره ی صلح و دوستی ساختن
خیلی اونجا رو دوس داره و خداییم خیلی مایه میذارن براشون.کلاسای نقاشی.دوخت.لگو.انگلیسی.ژیمناستیک.آشپزی.کاردستی.اردوهای مختلف دارن
یکی از جشنای باحالشون جشن روز نارنجی به مناسبت پاییز بود
خیلی خوش گذشته بود بهشون
اینم اولین عدد 2گل پسری
البته با تمرینات در خونه الان خیلی خوبتر مینویسه