محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

زیباترین دلیل زندگی

تولد 3 سالگی ...مک کوئین

1392/9/2 13:51
نویسنده : مامان نرگس
2,038 بازدید
اشتراک گذاری

خوب 27 تولد حسام جونم بود

من و حسام و باباش با هم خانوادگی براش جشن گرفتیم

رفتیم شام خوردیم و پارک و آتلیه و کافی شاپ

بعدش تصمیم گرفتیم آخر هفته که همین پنج شنبه گذشته میشه براش جشن بگیریم تا عمه هاش که راه دورن هم بیان

من در تدارک کارای تولد بودم.چون خودم همه چی رو درست میکردم.یهو دوست بابای حسام که همون عمو وحید باشه زنگ زد به داود و گفتباید شب نشین بیاید خونمون.گفتم داود تشکر کن بگو ما تا حالا دو بار اومدیم شما نیومدید

گفت نه خیلی اصرار میکنه

گفتم بگو ما خرید داریم امشب چند شب دیگه شما بیاید

گفت نه نمیشه باید بیاید

خلاصه من از اینکه کارام بهم ریخته بود ناراحت بودم.ولی داود گفت میریم نیم ساعته میایم

هیچی دیگه رفتیم.وارد خونه که شدیم دیدم خونه پر از بادکنکه و تزیین شده

گفتم وای تولد نگار جونه؟

گفتن نه تولد حسامهتعجب

الهی نگار جونم برای حسام کوچولومون تولد گرفته بود.

خیلی تو زحمت افتاده بودن.براش کیک و کادو و شمع و.... کلی تدارک دیده بودن

مام حسابی سوپرایز و شرمنده شدیم

کلی عکس انداختیم و گفتیم و خندیدیم

حسامم عاشق ماشینی شده بود که براش خریده بودن.از اول هم میرفت الکی اونو چپ میکرد و به داود میگفت بابایی چپ کردم منو ببر زندان

باباشم میذاشتش تو کارتون ماشینش که خیلی بزرگ بود

هیچی دیگه قرار بود نیم ساعته بلند شیم بیایم خونه

ولی از ساعت 9 رفتیم حالا ساعت 2 و نیم بود حسام راضی نمیشد بیاد.میگفت باید بمونیم.

مام زرنگی کردیم گفتیم حسام چپ کن ماشینو برو زندان

ماشینو چپ کرد گذاشتیمش تو کارتون درشو بستیم اوردیمش تو ماشین.گریه میکرد که نریم اینجا که ماشینه بریم خونه عمو وحید.ولی دیگه کار از کار گذشته بود

هیچی دیگه اومدیم خونه و تدارکات لازم رو انجام دادیم واسه تولد

کارا رو تو دو روز انجام دادم.دیگه هر چی در توانم بود انجام دادم

کارت دعوت

 

کارت تشکر

 

 

 

 

 

ژله تصویری

 

گیفت

 

از جوجه کباب عکس ندارم

 

 

عروس گلمو فراموش نکردما

 

منم براش یه سویی شرت خریدم

باباشم براش ماشین شهرداری(زباله)

پسندها (1)

نظرات (18)

مامان رادین
2 آذر 92 22:00
به به مبارک عزیمـــ جشن قشنگی بود ولی تو قشنگ ترین جشن زندگی مامان بابات هستی خسته نباشی مامانی
مامان رادین
2 آذر 92 22:01
مامانی دو تا سوال برای رنگ زله تصویری ها از کحا و از چه رنگی استفاده کردی؟ اون جعبه روی میز جعبه دستمال کاغذی هستش؟
مامان نرگس
پاسخ
عزیزم ویلتون هست رنگام.که از مغازه ای که تو چهارراه عدله کنار مهرگان تو خیابون خیام.لوازم شیرینی پزی و آشپزی داره خریدم بله دستمال کاغذیه
مامان رادین
2 آذر 92 22:02
مامانی اگه تا تولد 4 سالگی پسری برام 20 تا مشتری پیدا کنی یه تم مجانی با چاپش هر چی که دوست داشته باشی برات میزنم ممنونم دوست خوبم.سعیمو میکنم. پس بهم قیمت و نموننه کار نشون بده لطفا
مامان ارشیا
5 آذر 92 15:45
تولدت مبارک عزیزم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
6 آذر 92 3:18
به به چه تولودی چه سلیقه ای چه تم قشنگی و چه اهنگ وبی همه چی عالی بزن دست قشنگه رو
مامان نرگس
پاسخ
عزیزم ممنون شرمندم نکن شما خیلی لطف داری
مامان حسام كوچولو
6 آذر 92 18:40
تولد مبارك خوشگله انشالله كه هميشه شاد باشي و خندان زيزر سايه پذر و مادر عزيزت. اينم هديه من و حسام كوچولو:
مامان نرگس
پاسخ
ممنون از دعای خوبت. ایشالله خدا حسام شما رو هم حفظ کنه
مامان حسام كوچولو
6 آذر 92 18:41
يادم رفت بگم ماماني دست گلت درد نكنه خسته نباشي.
مامان نرگس
پاسخ
قربونت برم مرسی
نوشين مامان آريا
10 آذر 92 9:36
تولدت مبارك حسام جون ايشااله جشن فارغ التحصيليت. ماماني دستت درد نكنه خيلي زحمت كشيدي اميدوارم ساليان سال با شادي و تندرستي تمام لحظاتتون رنگارنگ باشه
مامان نرگس
پاسخ
ممنونم عزیزم. دعای خوبی واسمون کردی مرسی
مامان آریام
10 آذر 92 9:50
عزیزم تولدت مبارک...ایشالله 120 ساله بشی و همیشه شاد سلامت باشی مامانی شما هم خسته نباشید..همه چی خیلی عالی و قشنگ بود...ایشاالله یه روز دامادش کنید
مامان نرگس
پاسخ
قربونت برم.مرسی خانومی
مامان آریام
20 آذر 92 21:21
مامانی خصوصی راستی کجاهایی...خوبید...ایشاالله که خوب و خوش باشید
مامان ارشیا
22 آذر 92 13:30
سلام مامانی کجایین؟؟؟؟ فکر کنم تولد حسام جون حسابی خستتون کرده ها منتظر عکسای این خوشگل پسر هستیم انشاالله شاد و سلامت باشین
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 آذر 92 6:51
اپم عزیز دلم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
26 آذر 92 16:27
مبارکت باشه دوباره و صد باره
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
29 آذر 92 17:58
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.
مامان آریام
4 دی 92 12:07
مامانی کجایی..کم پیدا شدی ایشاالله که خوب و سلامت باشید
مامان ارشیا
8 بهمن 92 15:02
مامان آریام
21 اسفند 92 10:10
مامانی کجایی دلمون تنگ شده...امیدوارم خوب و سلامت باشید
زهرا مامان ایلیا جون
31 شهریور 93 0:22
اپم