شب یلدای 90
امسال دومین شب یلداتو تجربه کردی کوچولوی من.
شب یلدای امسال خیلی خوش گذشت.خانواده ی ما و عمو جون و مامان صدف و خانواده ی محمد امین و مهدیار و عمه طاهره هم بودن.
توهم یه لباس هندونه ای به مناسبت یلدا پوشیده بودی که مامان سارا برای سیسمونیت خریده بود برات.
تو هم تو کل تولد رو دوش عمه زهرا بودی و داشتی می رقصیدی و کلی شکوفا شده بودی.
رقصی کردی که تا حالا ندیده بودیم.اولش دست میزدی و محمد می رقصید بعد خودت هم دستات روتکون میدادی و مشت می کردی و بالای سرت می بردی و سرت رو به طرفین می چرخوندی.خیس عرق شده بودی.
با هم یه ژله ی هندونه هم درست کردیم و بردیم.
خلاصه که خیلی شیطونی کردی.راستی همین که بساط شب یلدا رو چیدیم و ژله رو گذاشتیم وسط با یه چنگال افتادی به جونش و داغونش کردی.
کلی شیرینی و هندوانه وانار و لبو و آجیل خوردیم.
تو هم مغز تخمه خوردی و کلی هم هندونه و انار.عااااااااااااااااشق انار و هندونه ای.
به من و بابایی هم خیلی خوش گذشت.
تو رو هم به عنوان هندونه گذاشته بودیم سر سفره.هههههههههههه