محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

زیباترین دلیل زندگی

بدون عنوان

سلام مامانای مهربون. حسام من الان ٧ ماه و ١ روزشه.وفوق العاده شیرینه.من و باباش همش میگیم ما چطور این همه سال زندگی کردیم و حسام تو زندگیمون نبوده و ما فکر می کردیم که خوشبختیم.و الان حتی یه لحظه اگه ازمون دور بشه دیگه نمیتونیم تحمل کنیم. پسر من روز ٢٧ آبان ٨٩ به دنیا اومده.ساعت ٧:٣٠ صبح.باباش میگه باید همون ساعت براش جشن تولد بگیریم. ...
21 تير 1390

دندون و سرما خوردگی

حسام من الان تقریبا یک هفتس که حال خوشی نداره .لثه هاش سفت شده.داره دندون در میاره. بدتر از اون اینکه سرما خورده و من و باباش هم ازش این ویروس رو گرفتیم و سه تایی حالمون بده.حتی نا ندارم برای نینیم سوپ درست کنم.خدا کنه زود تر خوب شیم.و پسرم دندونش هرچه سریعتر در بیاد.البته دو تا دندون رو داره با هم درمیاره.     ...
21 تير 1390

....

خیلی شیطون شدی.تو قلعه رودخان اونقدر بالا رفته بودیم انرژی مون تموم شده بود.ولی تو همچنان آتیش می ریختی و هی جیغ میزدی که نایستید راه برید. ...
21 تير 1390

دردونه

پسر قشنگ من .الان که دارم اینو مینویسم تو مثل یه فرشته خوابیدی.نمیدونی من و بابات چقدر دوست داریم .تو تازه گی ها خیلی به بابات وابسته شدی و دنبالش گریه می کنی زیبای کوچولوقراره بزودی با هم بریم پیش امام رضا.آخه تو که هنوز نیومده بودی بابات گفت تابستون باید بچمون رو ببریم مشهد. دیشب یه کار بد یاد گرفتی .وقتی ذوق زده میشی دستت رو تا مچ تو دهنت میبری و گاز میگیری البته با لثه هات. ...
21 تير 1390

شمال 90

حسامی هفته ی پیش من و تو و بابا و عمو بهروز و میانه رفتیم شمال.این اولین باری بود که تو دریا رو میدیدی.برات یه قایق بادی کوچولو خریدیم تا توش بشینی.اما دریا زیاد حالش خوب نبود.تو هم خوب بودی تا یه موج اومد رو سرت و شروع کری به گریه کردن.دیگه از بغلمون پایین نیومدی.قبلش هم رفتیم تله کابین سوار شدیم.خلاصه که پسر خیلی ماهی هستی و مامان و بابا رو تو سفرها اذیت نمی کنی. قربونت بره مامانی.... ...
21 تير 1390