محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

زیباترین دلیل زندگی

دردونه

پسر قشنگ من .الان که دارم اینو مینویسم تو مثل یه فرشته خوابیدی.نمیدونی من و بابات چقدر دوست داریم .تو تازه گی ها خیلی به بابات وابسته شدی و دنبالش گریه می کنی زیبای کوچولوقراره بزودی با هم بریم پیش امام رضا.آخه تو که هنوز نیومده بودی بابات گفت تابستون باید بچمون رو ببریم مشهد. دیشب یه کار بد یاد گرفتی .وقتی ذوق زده میشی دستت رو تا مچ تو دهنت میبری و گاز میگیری البته با لثه هات. ...
21 تير 1390

شمال 90

حسامی هفته ی پیش من و تو و بابا و عمو بهروز و میانه رفتیم شمال.این اولین باری بود که تو دریا رو میدیدی.برات یه قایق بادی کوچولو خریدیم تا توش بشینی.اما دریا زیاد حالش خوب نبود.تو هم خوب بودی تا یه موج اومد رو سرت و شروع کری به گریه کردن.دیگه از بغلمون پایین نیومدی.قبلش هم رفتیم تله کابین سوار شدیم.خلاصه که پسر خیلی ماهی هستی و مامان و بابا رو تو سفرها اذیت نمی کنی. قربونت بره مامانی.... ...
21 تير 1390