آخرین روزای سال 91
آخرین روزای اسفند ماه سال 91 رو داریم پشت سر میذاریم. این سومین عیدی هست که پیشمونی.خیلی خوشحالم.هنوزم مثل بچه گیام برای اومدن عید ذوق میکنم.با ذوق خرید عید رو انجام میدم. امسال هم خوب بود هم بد.چه قدر خندیدیم و گریه کردیم.چقدر خوشحال شدیم و چقدر ناراحت شدیم. ولی قشنگ ترین لحظه هامو همیشه در کنار تو تجربه کردم.یه کلمه که حرف میزنی قند تو دلم اب میشه. خیلی خیلی شیرین شدی.همه دوستت دارن. تو هفته ی گذشته بابام کمرشو عمل کرد.تو هم هر کس رو میدیدی می گفتی بابا اوخ شده.کمرشو بریدنااااااا.... تو بیمارستان که بودیم داود دستش درد نکنه خیلی کمکمون کرد.تو رو نگه می داشت تا من با خیال راحت برم پیش بابایی. اونجا برای اینکه حو...
نویسنده :
مامان نرگس
16:47